اگر بعداً پلاريتة متناوب مد نظر باشد ميتوان آن را از تجميع دو پلاريتة منفرد حاصل كرد. توصيههاي مربوط به پلاريتة تحريك در ارزيابي ABR در انتهاي اين فصل خلاصه شدهاند. نقطة آغاز مناسب براي آزمون، انتخاب پلاريتة انبساطي است، ليكن شنوايي شناس سمعك اتيكن مجرب، اگر پاسخ مطلوب و مناسب بدست نيامد، سريعاً اقدام به تغيير پلاريته خواهد نمود.
تحريك BC در ارزيابي ABR:
انجام ABR با محرك BC، نه تنها امكانپذير است، بلكه جزئي اساسي از مجموعه آزمونهاي ارزيابي شنوايي نوزادان و كودكان به شمار ميرود.
با مقايسة آستانه ABR بدست از راه هوايي و استخواني، ميزان ABgap به صورت objective قابل محاسبه است و امكان افتراق ضايعات انتقالي، حس عصبي، مختلط، حتي در بيماران كه امكان ارزيابي رفتاري از آنها نيست، فراهم ميآيد. شواهد استفاده از BC- ABR به عنوان يك روش ارزشمند كلينيكي در نوزادان به سال 1980 برميگردد.
(1984) weber, Hooks ، 40 كودك نارس را با هر دو روش آزمايش كردند. هدفن مورد استفاده TDH – 49 و مرتعش شونده (BV) مورد استفاده (Radioear B-70 A Vibrator) بود. در 36 كودك BV روي زائده ماستوئيد و در بقيه BV روي پيشاني قرار گرفت. گروه بيشتري از اين نوزادان، در سطح شدتي 30 dBnHL ، BC- ABR داشتند (93%) تا AC- ABR (73%). همين آمار در سطح شدتي 45 دسيبل به دست آمد. دو بيمار، به دليل مشكلات تكنيكي (اغلب، آرتيفكت تحريكي زياد) تنها AC-ABR قابل تفسير داشتند.
عليرغم انتظاري كه در افراد بالغ وجود داشت، زمانهاي نهفتگي امواج ABR (V , III , I) در تحريك با محرك BC كوتاهتر بود (حدود 0.3 تا 0.4 ميليثانيه).
اين محققين (و بعداً yang و همكاران) بيان كردند كه زمانهاي نهفتگي زودتر در BC- ABR به دليل، الگوي رسش حلزوني در نوزادان است. در حلزون نارس، پاسخ به تحريك فركانس پايين (low frequency)، ابتدا در مناطق قاعدهاي حلزون شكل ميگيرد، كه مكان پاسخ دهي به فركانسهاي بالا در حلزون بزرگسالان است.
در مطالعهاي كه yang و همكاران (1987) انجام دادند، BC- ABR در سه گروه از بيماران انجام شد. بزرگسالان، كودكان 1 ساله و نوزادان سالم كه 24 تا 72 ساعت پس از تولد، آزمايش شدند. محرك (كليك انبساطي 0.1 ميليثانيهاي با نرخ 30 تا در ثانيه) با استفاده از يك ويبراتور از نوع Radio ear B-70A در سطوح شدتي 15، 25، 35 dBnHL ارائه گرديد.
نتايج ABR براي سه مكان قرارگيري ويبراتور آناليز شدند.
1) روي استخوان پيشاني (وسط پيشاني)
2) روي استخوان پسسري
3) روي استخوان گيجگاهي (منطقه فوقاني Postauricular)
طيف ويبراتور (در مقابل هدفن TDH39، مورد توصيف قرار گرفت و دادههاي مقتضي و مربوط به ارزيابي ديگر نظير فشار اتصال ويبراتور به سر، عوامل دقتي، نيز ارائه شدند. دادههاي ارائه شده توسط yang و همكاران 1987 بر اهميت قرار گيري ويبراتور در سطح شدتي موثر و در نهفتگي ABR و نهايتاً براي ارزيابي موفقيت آميز BC- ABR تاكيد كردهاند. در مطالعات بعدي در مورد تغييرپذيري ABR در تحريك BC در نوزادان تازه متولد شده، yang تفاوت قابل توجهي در تغييرپذيري Test – Retest بين محرك كليك هوايي و استخواني گزارش نكرد.
اگر بعداً پلاريتة متناوب مد نظر باشد ميتوان آن را از تجميع دو پلاريتة منفرد حاصل كرد. توصيههاي مربوط به پلاريتة تحريك در ارزيابي ABR در انتهاي اين فصل خلاصه شدهاند. نقطة آغاز مناسب براي آزمون، انتخاب پلاريتة انبساطي است، ليكن شنوايي شناس سمعك اتيكن مجرب، اگر پاسخ مطلوب و مناسب بدست نيامد، سريعاً اقدام به تغيير پلاريته خواهد نمود.
تحريك BC در ارزيابي ABR:
انجام ABR با محرك BC، نه تنها امكانپذير است، بلكه جزئي اساسي از مجموعه آزمونهاي ارزيابي شنوايي نوزادان و كودكان به شمار ميرود.
با مقايسة آستانه ABR بدست از راه هوايي و استخواني، ميزان ABgap به صورت objective قابل محاسبه است و امكان افتراق ضايعات انتقالي، حس عصبي، مختلط، حتي در بيماران كه امكان ارزيابي رفتاري از آنها نيست، فراهم ميآيد. شواهد استفاده از BC- ABR به عنوان يك روش ارزشمند كلينيكي در نوزادان به سال 1980 برميگردد.
(1984) weber, Hooks ، 40 كودك نارس را با هر دو روش آزمايش كردند. هدفن مورد استفاده TDH – 49 و مرتعش شونده (BV) مورد استفاده (Radioear B-70 A Vibrator) بود. در 36 كودك BV روي زائده ماستوئيد و در بقيه BV روي پيشاني قرار گرفت. گروه بيشتري از اين نوزادان، در سطح شدتي 30 dBnHL ، BC- ABR داشتند (93%) تا AC- ABR (73%). همين آمار در سطح شدتي 45 دسيبل به دست آمد. دو بيمار، به دليل مشكلات تكنيكي (اغلب، آرتيفكت تحريكي زياد) تنها AC-ABR قابل تفسير داشتند.
عليرغم انتظاري كه در افراد بالغ وجود داشت، زمانهاي نهفتگي امواج ABR (V , III , I) در تحريك با محرك BC كوتاهتر بود (حدود 0.3 تا 0.4 ميليثانيه).
اين محققين (و بعداً yang و همكاران) بيان كردند كه زمانهاي نهفتگي زودتر در BC- ABR به دليل، الگوي رسش حلزوني در نوزادان است. در حلزون نارس، پاسخ به تحريك فركانس پايين (low frequency)، ابتدا در مناطق قاعدهاي حلزون شكل ميگيرد، كه مكان پاسخ دهي به فركانسهاي بالا در حلزون بزرگسالان است.
در مطالعهاي كه yang و همكاران (1987) انجام دادند، BC- ABR در سه گروه از بيماران انجام شد. بزرگسالان، كودكان 1 ساله و نوزادان سالم كه 24 تا 72 ساعت پس از تولد، آزمايش شدند. محرك (كليك انبساطي 0.1 ميليثانيهاي با نرخ 30 تا در ثانيه) با استفاده از يك ويبراتور از نوع Radio ear B-70A در سطوح شدتي 15، 25، 35 dBnHL ارائه گرديد.
نتايج ABR براي سه مكان قرارگيري ويبراتور آناليز شدند.
1) روي استخوان پيشاني (وسط پيشاني)
2) روي استخوان پسسري
3) روي استخوان گيجگاهي (منطقه فوقاني Postauricular)
طيف ويبراتور (در مقابل هدفن TDH39، مورد توصيف قرار گرفت و دادههاي مقتضي و مربوط به ارزيابي ديگر نظير فشار اتصال ويبراتور به سر، عوامل دقتي، نيز ارائه شدند. دادههاي ارائه شده توسط yang و همكاران 1987 بر اهميت قرار گيري ويبراتور در سطح شدتي موثر و در نهفتگي ABR و نهايتاً براي ارزيابي موفقيت آميز BC- ABR تاكيد كردهاند. در مطالعات بعدي در مورد تغييرپذيري ABR در تحريك BC در نوزادان تازه متولد شده، yang تفاوت قابل توجهي در تغييرپذيري Test – Retest بين محرك كليك هوايي و استخواني گزارش نكرد.